دســـت‍ـ نوشتـــ ـه‌های یکـــ طلبـــه

هشـــدار : اتلاف وقت و عمر شما در این وبلاگ برعهده خودتان است و نویسنده هیچ مسئولیتی ندارد :)

دســـت‍ـ نوشتـــ ـه‌های یکـــ طلبـــه

هشـــدار : اتلاف وقت و عمر شما در این وبلاگ برعهده خودتان است و نویسنده هیچ مسئولیتی ندارد :)

دســـت‍ـ نوشتـــ ـه‌های یکـــ طلبـــه

در اینجا شما مواجه می‌شوید با دست‌نوشته‌های یک طلبه، که قدرت تلف کردن وقت شما را دارد ...

پس مواظب باشید که عمر عزیز و با ارزش خود را کجا مصرف می‌کنید !



آخرین نظرات

انا لله و انا الیه راجعون

شاید توجهم به صورت ناگهانی‌ بوده است ولی به هر حال قلبم مرده است حال چه ناگهانی و چه به تدریج؛ مرده هم که نمی‌تواند کاری بکند، چه رسد به حرف زدن .... و توقع ندارید که سخنی که از دل بر نیامده باشد تحویل‌تان بدهم؟

مگر نمی‌خواهید بر دل‌تان بنشیند؟ باید از دل باشد تا به دل بنشیند.

دعا کنید تا با دم مسیحایی حضرت صاحب الزمان علیه السلام دوباره زنده شود !



☆تو خود حجاب خودی از میان بر خیز☆

لطفا در این مدت که وقت‌تان را تلف کردم حلال کنید!

با توجه به کار ارزشمند مرحوم سلحشور و بازپخش‌های صدا و سیما از فیلم یوسف پیامبر، دیگر کسی نمی‌تواند بگوید داستان حضرت یوسف علی نبینا و علیه السلام را نمی‌دانم و اطلاعی از آن ندارم !
      (آیا کسی هست که این‌گونه ادعا کند؟؟)
و این را هم حتما همه مستحضر هستند که برای داستان یوسف تعبیر احسن القصص به کار برده شده است؟ یعنی بهترین قصه .

ولی نکته این‌جاست که چرا این داستان احسن القصص شده است ؟ چه چیزی داشته است ؟
           از آن جهت که طول می‌کشد دوستان جواب بدهند، با اجازه عزیزان پاسخ‌های احتمالی را بیان کنم:

۱. به خاطر عشق زلیخا به یوسف ؟
              نه، از این عشق‌ها در دنیا زیاد است؛ چگونه چنین چیز پر تکراری احسن القصص است؟

۲. راز داستان حضرت یوسف، زیبایی او بوده؟
                 باز هم نه، از او زیبا‌تر فراوان بوده

۳. راز آن به خاطر زندان و قعر چاه و سختی ها بوده است ؟
              نه، این زندان‌ها و سختی‌ها فراوان بوده و قطعه قطعه شدن‌ها در دنبال خود داشته حضرت یوسف که بعد عزیز مصر می‌شود.

۴. راز آنکه این داستان احسن القصص شده، گناه نکردن حضرت یوسف بود ؟
          نه عزیزان، فراوان بوده‌اند کسانی که در چنین شرایطی مشابه بودند و گناه نکردند ... در طول تاریخ فراوان بودند...


نه، نه، نه، این‌ها راز آن داستان نبود ...

راز این داستان این بود که :
           یعقوب عاشق یوسف بود !!!
                    این یعنی ممکن است امام  عاشق مأموم خود بشود ....

     حضرت یعقوب نبی، به قدری عاشق خضرت یوسف بود که نمی‌توانست دوری او را تحمل کند ... در فراقش آنقدر گریه کرد که بینایی چشم از دست داد ... 
      وقتی پیراهن یوسف از مصر به سمت او به حرکت در می‌آید او بوی یوسف را احساس می‌کند ..... و با پیراهن او چشم‌هایش سالم می‌شود ...
        
               این‌ها همه یعنی حضرت یعقوب عاشق حضرت یوسف بوده است .....

واضح‌تر بگویم :
       تو می‌توانی یوسف امام زمانت بشوی .... می‌توانی با پاکی کاری کنی که امام زمان عاشق تو بشود ...
                    آن قدر عاشقت بشود که به خاطر مشکل و درد تو ناراحت بشود ....

سخته قبول کردن این ؟؟؟ نه ؟؟
     آخه امام عاشق من بشه ؟؟؟ 

بگذارید کمی ملموس‌تر حرف بزنیم ...

       امام حسین صلوات الله علیه (عشق همه‌ی ما) عاشق یاران خود بود !

حضرت اباعبدالله وقتی حبیب بن مظاهر شهید سلام الله علیه می‌شوند و به بالین ایشان می‌آید چه می‌گویند ؟؟؟
           آن حرفی را می‌زنند که وقتی حضرت علی اصغر سلام الله علیه شهید می‌شوند می‌گویند :
                      خدایا من این سختی‌ها و مصیبت‌ها را چون تو می‌بینی تحمل می‌کنم.

و یا وقتی حضرت عباس سلام الله علیه اجازه می‌گیرند که آب بیاورند در پاسخ چه می‌گویند ؟؟؟؟


پس باور کن، که تو هم می‌توانی امام زمانت، حضرت حجت بن الحسن را عاشق خودت کنی !
این حرف‌ها از لابه‌لای سخنرانی‌های آقای پناهیان برای‌تان گفتم.

سلام؛

   کشف عقاید نمی‌کنم ... نترسید با خیال راحت ابراز عقیده کنید.


ادیسون که اختراعاتش را همه در زندگی استفاده می‌کنیم همه می‌شناسند ... بعضی‌ها می‌گویند که اگر ادیسون و اختراعات‌اش نبود زندگی خیلی سخت می‌شد، که البته نظر بعضی‌هاست و من که زیاد این حرف به دلم نمی‌چسبه ولی به هر حال اگر ادیسون و اختراعاتش نبود زندگی‌ها خیلی متفاوت بود ...


حال با تمام این‌ها و خدمت‌هایی که ادیسون به ما و تمام بشر کرد؛ (البته با فرض اینکه نیت‌ش خدمت بوده، نه شهرت و ...)

                جاش کجاست ؟

                          بهشت میره ؟

سلام

سوال از تیتر پست مشخص هست.... یکی از بازدید کنندگان این سوال را مطرح کرده بود ....


نظرتون چیه؟

شما چی میگین؟ چرا پول میدن به آخوندا؟

دیروزهواشناسی گفت

                امروز هوا آفتابی است

 
  و من باز با خودم گفتم

                    تا مردم باور نکنند تو خورشیدی و هنوز پشت ابر

                                   و تا هواشناسی روزهای بی تو را ابری اعلام نکند

                                                                      به گمانم راضی نشود خدا به آمدنت


ـــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت:

    این یاداشت زیبا مال من نیست، 

            جایی خواندمش گفتم این حس را با دوستانم به اشتراک بگذارم ...

سلام.


تا حالا از کانادا یا پرتغال  براتون مهمون اومده ؟


یه مهمون از این کشور خارجکی‌ها برام اومده بود وقت نماز ظهر شد و اذون گفتن با از حوض شروع کردم یه وضو بگیرم، مهمونم متوجه شد و گفت ای ول داداش اهل باشگاه و ورزش هم هستی که ؟؟؟ من با تعجب پرسیدم چی؟!!!


گف مگه آماده نمیشی برای ورزش نماز ؟


من دهنم باز مونده بود !!!!!


که ادامه داد، اتفاقا من خودم هم اهلش‌ هستم اول یه باشگاه بود تو محلمون می‌رفتم، حالا هم مدرک استادی‌ش را دارم خودم باشگاه نماز زدم...


(اگه شما بودین چی بهش می‌گفتین ؟)


من گفتم ببین عزیزم؛ خودت را مسخری می‌کنی یا منو ؟؟؟ اگه منو مسخره‌ می‌کنی بگم بچها بیان ؟؟؟


خلاصه براش توضیح دادم که ما پیرو دین اسلام هستیم و معتقدیم که برای لقاء و رسیدن به خدا باید عبد بود و عبودیت وظیفه ما است. و راه رسیدن به این، نماز است؛ یعنی نماز یک عمل عبادی در دین ما هست.

....................................


یوگا هم دقیقا به همین شکل است، یعنی در هندوئیسم (که نمی‌دونم بهش بگم دین،‌شبه دین یا...) مقصد و هدفی دارند تحت عنوان سامادهی، که طریق رسیدن به این مقام یوگا است. و به عارفان و کسانی که این طریقت را طی می‌کنند و به دنبال رسیدن به این مقام هستند یوگی می‌گویند.


..................................

پی‌نوشت :

۱. حتما متوجه شدید که داستان مهمان خارجکی، تخیلی بود برای اینکه شما بتوانید فضای بحث را درک کنید. وگرنه من چه به مهمان خارجی ؟؟ 


۲. خیلی مچکر از دوستانی که در پست قبلی در مورد یوگا ابراز نظر کردند و حقیر را کمک کردند.


۳. (مهم) (برای اونایی که می‌گن ورزشه)

    حالا نمی‌دونم دقیقا فدراسیون ملی ورزش ایران، چه جوری یوگا را به عنوان ورزش ثبت کرده است؟؟؟

            بابا ورزش‌های مکتبی را نمی‌شه بدون نظر کارشناسش تایید کرد.

سلام دوستان 


     یه سوال خیلی مهم برام پیش اومده؛

                        لطفا، خواهشا، تمنا دارم کمکم کنید ..... کمک می کنید ؟؟؟


اما سوال من :

        به نظر شما یوگا چیه ؟؟؟؟

پسرخاله از شخصیت‌های محبوب من هست،‌ به خاطر جملات نابی که داره !


به نظرم اعتقادات و پایبند بودن به انقلاب در  مسئولین  را هم باید یه بار قبل از مسئول شدن بررسی کرد و یک بار هم بعد از مسئول شدن و این که خر‌شان از پل رد شد ؟؟؟

          انگار این قاعده پسر خاله در این‌جا هم جریان دارد.


پی‌نوشت؛

اصلا کاری به اونایی که میگن امام و پیامبر را هم میشه نقد کرد ندارم.  :)


شما تا حالا چند بار شنیدید که بگن نیمه پر لیوان را نگاه کن ؟؟؟

           از این تعدادی که شنیدید، چند بارش به دل‌تان نشسته و با عمق جان درکش کرده‌اید ؟


حال و حوصله‌ی یک داستان چند خطی را دارید ؟؟؟

ـــــــــــــــــــــــــ

داستان از این قرار است :

یک پیرزن دو کوزه آب داشت که آن ها را آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش خود حمل می کرد.
یکی ازکوزه ها ترک داشت ومقدارى از آب آن به زمین مى ریخت، درصورتی که دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن به طور کامل به مقصد می رسید
مدتی طولانی هر روز این اتفاق تکرار می شد و زن همیشه یک کوزه و نیم ،آب به خانه می برد. 
ولی کوزه شکسته از مشکلی که داشت بسیار شرمگین بود که فقط می توانست نیمی از وظیفه اش را انجام دهد.
پس از دو سال، سرانجام کوزه شکسته به ستوه آمد و با پیرزن سخن گفت ...
پیرزن لبخندی زد و گفت:
هیچ توجه کرده ای که گل های زیبای این جاده در سمت تو روییده اند و نه در سمت کوزه سالم؟ اگر تو این گونه نبودی این زیبایی ها طروات بخش خانه من نبود، طی این دو سال این گل ها را می چیدم و با آن ها خانه ام را تزیین می کردم ...



جایی که داستان را خواندم : skylove.ir

ــــــــــــــــــــــــــــــ

حالا بگویید که این داستان چقدر به دلتان نشست ؟؟؟

گاهی وقت‌ها یک حکایت که یک دقیقه هم نمی‌شود، آنچنان در ضمیر ناخودآگاه اثر می‌گذارند که ساعت‌ها کلاس و درس آن اثر را ندارد.


من معتقدم در همۀ کارها اگر انسان، سیاسی نباشد، درست نمی­‌تواند حقایق را بفهمد.

 سیاست یک عطر و بوی خاصی است. مثل این است که شما گلی را می­‌برید پیش کسی که شامّه ندارد. همه چیز را از این گل می­‌فهمد، اما یک چیز را نمی­‌فهمد. 

   شما نمی­‌توانید بفهمید که او این را نمی­‌فهمد، او هم نمی­‌تواند بفهمد که شما چیزی اضافه بر او دارید و می­‌فهمید.

 او، غیر قابل توجیه است. چشمش هم کور نیست که بداند نمی­‌بیند.


و در پایان این جمله معروف را اضافه کنم ؛

اسلام همه‌اش سیاست است